خداوند تبارك و تعالي هنگامي كه حكمت خود را بر زمين گسترانيد سعادت دنيوي و اخروي انسان را در قالب كتابي نازل ساخت كه آن را قرآن ناميد و در هر عصر و زمان مطابق استعداد مردم آياتي را نازل ميساخت و براي بيان خردمندانة اين احكام راهنماياني براي مردم ميفرستاد.
پس اين هدايتنامة بزرگ الهي جامع تمام نيازهاي بشري بوده و مربوط به همة ادوار و عصرهاست و تمامي انسانها را شامل خواهد شد. احكام و عبادات ، قوانين ، فضايل و آداب و قوانين سياسي، مدني، اجتماعي و اقتصادي همگي در قرآن جمع شدهاند.
خداوند با نزول قرآن حجتش را بر افراد تمام كرده و هيچ كتابي مانند قرآن جوابگوي تمامي نيازهاي انسان نخواهد بود. احكام و عبادات، فضايل، آداب و قوانين سياسي در آن بيان شده و همين موارد است كه نشان ميدهد اين يك ساختة انساني نبوده بلكه خرق عادت و معجزهاي است الهي پس حتماً منشأيي غير انساني دارد.[1]
1ـ قرآن زمان و مكان را در هم شكسته است. اين معجزة جاويدان امروزه همان است كه 1400 سال پيش توسط رسول اسلام(ص) آورده شد. مسائل و حوادث قرآن با اين كه مربوط به هزاران سال پيش است در اصلشان هيچگونه ترديدي ايجاد شده است اين معجزة قرآن است كه در محدودة زمان و مكان قرار نگرفته و از 1400 سال پيش بدون هيچ گونه تخريبي باقي مانده است.[2]
2ـ قرآن يك معجزة روحاني :
قرآن معجزهاي است كه با عقلها و انديشهها و ارواح انسانها سرو كار دارد.[3] بنا براين اين معجزة روحاني از معجزات ديگر كه اغلب جسمي هستند برتر خواهد بود.
اينجاست كه گفته ميشود قرآن معجزهايست كه بشر در برابر آن زانوي ناتواني بر زمين زده است و بنابراين آنجا كه خداوند تحدي ميكند هيچكس نتوانسته پاسخگوي او باشد. خداوند در ميان اعراب كه زبان آنها از گستردهترين زبانهاي دنيا بوده و در فصاحت و بلاغت كسي به پاي آنها نميرسيده تحدي ميكند و اينست اعجاز لفظي قرآن كه با اعجاز معنوي آن همراه است.
1ـ از نظر رسا بودن تعبيرات، موزون بودن كلمات و جمله بنديها و به طور كلي فصاحت و بلاغت
2ـ از نظر معارف ديني و معرفي مبدأ و معاد.
3ـ از نظر علومدانشهايي كه در آن وجود دارد.
4ـ از نظر طرح قوانين اجتماعي.
5ـ از نظر اخبار از حوادث آينده.
انسان در روند تكامل زندگي و حيات خود نيازمند تغيير و دگرگوني در زندگي است و اينگونه است كه شعرا و هنرمندان پيوسته آثار خود را مورد تصحيح و نقد قرار ميدهند.
اما قرآن اينگونه نيست. هيچ تضاد و اختلافي در معناي آن وجود ندارد.
«افلا تدبّرون القرآن وَ لَو كانَ مِن عندَ غيرِ الله فوجدوا فيه اختلافاً كثيراً.»[5] ؛ آيا پس تأمل نميكنند در قرآن و اگر از نزد خدا نبود هر آينه در آن اختلافي زياد يافته بودند.
يكي ديگر از اعجاز قرآن آسان فهمي قرآن است پس چرا در حالي كه غني ترين كتاب جهان است فهمش آسان و بدور از هرگونه مشكلي ميسر است؟
«ولقد يَسرنا القرآن للٍذّكر»[6] ؛ آري قرآن كتابي است اجتماعي ـ فرهنگي و سياسي براي ساخت زندگي بشر. و بشر را با تمام ابعاد فهمش در نظر ميگيرد پس بايد قابل فهم باشد.
«يُريد الله بِكُم اليُسر و لا يُريد بكمُ العُسـر»[7] ؛ خداوند آساني شما را ميخواهد نه سختي شما را.
قرآن يك شاهكــار ادبــــي است و تحدي خداوند نيز به اين مسئله برميگردد كه اگر تمامي افراد روي زمين جمع گردند نميتوانند كلمهاي مثل قـــــرآن آورند و در اين زمينـــه تلاش دروغ پردازهايي چون مسيلمه كذاب بيثمر مانده است.
ديوان حافظ به عنوان يكي از مهمترين آثار ادبي نيز مورد تقليد هنرمندان قرار گرفته و اثري مثل او را آوردهاند. مثلاً اديب معاصر ما آقاي الهي قمشهاي.[8] ولي آنچه مسيلمه آورد همانند آوري نيست او فقط چند واژه را جابجا كرد به گمان اينكه همانند قرآن را آورده است.
«انا اعطيناك الكوثر» را «انا اعطيناك الجماهر» آورده و اين يك تحريف است نه همانند سازي. واژة كوثر به معناي سرشار و فراوان است. و مصداق آن نسل گسترده ، نام بلند و آوازة فراگير است ولي «جماهر» يك لغت تك معنايــــي است. معناي كوثر از لحاظ پيشگويي تاريخي هم مد نظر قرار خواهد گرفت مانند نسل و دودمان گسترده.
به طور كلي اعجاز قرآن به دو دستهء لفظي و معنوي تقسيم ميشوند. آن دسته كه از ظاهر كلمات و عبارات قرآن خارج ميشود و آندسته كه از باطن و فراسوي كلمات قرآن ميتوان استخراج كرد.
فصاحت و بلاغت جزء اعجاز لفظي قرآن قرار ميگيرد؛ معارف ديني و علوم دانشهاي بشري كه جزئي از اعجاز معنوي ميباشد.
تاريخ صحيح كه جزء همان علوم بشري است، اخبار از آينده و قوانين اجتماعي جزء اعجاز معنوي قرآن كريم مطرح ميگردد.[9]
ما در اين قسمت بحث چنداني روي اعجاز لفظي نخواهيم داشت و بحث پيرامون اعجاز معنوي قرآن خواهد بود.
قرآن دايره المعارف نيست، بلكه يك كتاب تربيت و هدايت مي باشد، هدايت در همة ابعاد آن و «نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء.»؛ و قرآن را بر تو نازل كرديم در حالي كه بيان كنندة همة چيزهاست.
ـ قرآن يك كتاب علوم طبيعي نيست و بيان اسرار عالم فقط هدف تربيتي و اخلاقي دارد و اين درست نيست كه ما فرضيههاي علمي را اساس آيات قرآني قرار دهيم چـرا كه فرضيههاي علمي هميشه راه فنا را در پي ميگيرند در حالي كه ايات قرآن فناناپذيرنـد. (مانند فرضية لاپلاس.)
ـ مثلاً در مورد گياهان و وجود جنس نر و ماده در آنها يك دانشمند فرانسوي در سال 1731 آن را تصريح كرد در حالي كه قرآن اين حقيقت را صراحتاً در چندين مورد ميفرمايد:
«و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجاً من نبات شتي»[10]؛ و از آسمان آبي فرو فرستاديم و بوسيلــة آن جفتهايي از گياهـــان گـوناگون رويانديم.
«و الارض مددناها و القينا فيها رواسي و انبتنا فيها مِن كُلّ زَوجٍ بهيج»[11] ؛ و زمين را توسعه داديم و كوههايي در آن انداختيم و از هر گياه زيبا زوجي در آن رويانديم.
پس بدين ترتيب حتي در مورد عالم گياهان و نباتات نيز قرآن چيزي را كمنگذاشته استو تمامي قوانين طبيعي در اين زمينه را بيان نموده است.
همچنين قرآن ميفرمايد: «و القينا في الارض رواسي» ؛ ما در زمين كوههايي افكنديم اين نشاندهندة پيدايش كوهها بعد از زمين است. در حالي كه دانشمندان امروزه ثابت كردهاند كه چين خوردگيهاي زمين پس از سرد شدن پوستة زمين ايجاد شده است.
ذات انسان به گونهاي است كه هميشه ميخواسته مطلع از حوادث آينده باشد اما هيچ يك از مدعيان پيش گويي نتوانستهاند به اين نياز انسان پاسخگو باشند. اكنون نمونههايي از اخبار غيبي قرآن و پيشگوييهاي آن را بيان ميداريم: شكست روميان و پيروزي مجدد آنها.
«الم غلبت الروم في ادني الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون في بضع سنين الله الامر من قبل و من بعد و يومئذ يفرح المؤمنون بنصر الله ينصر من يشاء و هو العزيز الرحيم. وعندالله لا يُخلف الله وَعدهُ ولكن اكثر الناس لا يعلمون»؛[12] شكست خورد روم در نزديكترين سرزمين و ايشان پس از شكستشان به زودي پيروز شوند، در چند سال براي خداست كار از پيش و از پس و در آن روز خرسند شوند مؤمنان. به ياري خداوند هر كه را خواهد ياري كند و او عزتمند مهربان است. وعدة خداست و نشكند خدا وعدة خويش را و ليكن بيشتر مردم نميدانند.
هنگامي كه مسلمانان در مكه بودند و در ظاهر ناتوان جنگي ميان ايرانيان و روميان صورت گرفت و منجر به شكست روميان شد. دشمنان اسلاماين حادثه را به فال نيك گرفتند. و هنوز 9 سال نگذشته بود كه مطابق اين آيات روميان در نبرد ديگري بر مسلمانان پيروز شدند و مقارن آن جنگ،در جنگبدر مسلمانان بردشمنانغالبگشتند.
«لَقد صَدَقَ الله رَسولهُ الرءْيا بِالحقّ لَتَدْخُلنَّ المسجدِ الحَرامَ إن شاءَالله آمنين مُحلّقينَ رُؤسَكم و مقصّرين لا تخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دونِ ذلك فتحاً قربياً» ؛ همانا راست آورد خدا بر پيامبر خويش خواب را به درست كه درآييد در مسجد الحرام اگر خدا خواهد آسودگان تراشندگان سرهاي خويش و كوتاه كنندة ناخنهاي خويش بيآنكه بيمي داشته باشيد. پس آنچه را ندانستيد خدا دانست و آن پيروزي نزديك را قرار ميدهد.[13]
اين آيه ميفرمايد: مراسم عمره در مكه با كمال آرامش انجام خواهد شد و بعد نيز جريان فتح مكه و مسائل آن كه همگي بيان ميشود.
پيش بيني قرآن فقط محدود به اين نخواهد بود و ما در قرآن موارد بسياري را از اين قبيل داريم. مثلاً آيات سورة كوثر كه خبر از كثرت دودمان پيامبر(ص) ميدهد.
« يا مَعْشَر الجِنّ وَ الانسِ اِنِ اسْتَطَعْتُم ان تنفُذوا مِن اقطارِ السّمواتِ وَ الارض. فَانْفُذوا لا تنفذون الا بسلطان . فبَأيّ آلاءِ ربّكُما تُكذِّبان. يُرسَل عليكما شواظ من النار و نحاس فلا تنتصران . فبَأيّ آلاءِ ربّكُما تُكذِّبان. فإذا انشقَّتِ السماءُ فكانَتْ وَردهً كالدِّهان.»[14] ؛ اي گروه جن و انس ، اگر ميتوانيد از حدود و اقطار آسمانها تجاوز نماييد و به آسمانها و زمينهاي ديگر نفوذ كنيد ولي بدانيد كه نميتوانيد نفوذ كنيد مگر به وسيلة قدرتي مخصوص پس كداميك از نعمتهاي پروردگارتان را تكذيب ميكنيد. بر شما اشعههايي از آتش و دودي مخصوص فرستاده ميشود و شما هم به يكديگر نميتوانيد كمكي بنماييد پس كداميك از نعمتهاي پروردگارتان را تكذيب ميكنيد موقعي كه آسمان شكافته ميشود و چون مس گداخته قرمز رنگ ميشود.
اين يكي از پيشگوييهاي قرآن است كه ميگويد رنگ آسمان قرمز رنگ خواهد شد آسمان به طور طبيعي وقتي ما به آن مينگريم آبي آرامش بخشي دارد كه ديد هر بيننده را ميآرايد. اما همين رنگ آرامش بخش براي كساني كه محوطة اتمسفر زمين را ترك كردند و به فضا وارد شدند رنگ قرمز تيرهاي خواهد بود كه حتي و النتنيا تر شكووا اولين زن فضانورد روسي در خاطرات خود به فضا چنين مسئلهاي را خاطرنشان كرده است.
ويا درمورد نيروي جاذبة زمين كه قرآن اين را هزارانسال پيشاز نيوتن كشفكرده و بيان ميدارد:
«اللهُ الّذي رَفَعَ السّمواتِ بِغَيرِ عَمْد تَرونهَا ثُمّ اسْتَوي عَليَ العَرشِ و سَخّرَ الشّمسَ و القَمَر كُلّ يجري لاجل مُسمّي يُدَبّر الامر يفصل الايات لَعَلّكُم بلقاء ربّكُم توقنون»[15] ؛ خداست آنكه بيفراشت آسمانها را بي هيچ ستوني كه آن را ببينيد. سپس استوار شد بر عرش و رام كرد مهر و ماه را هر كدام روانند تا سرآمدي معين ميپردازد كار را تفصيل ميدهد آيات را شايد شما به ملاقات پروردگار خويش يقين آوريد.
عمد به معناي ستون است و نيتجة آن اينست كه آسمان ستونهايي دارد ولي قابل مشاهده نيست و يا در جايي كه ميگويد: «و من آياتة خلق السماوات و الارض و ما بث قبهما من دابه و هو علي جمعهم اذا يشاء قدير.» ؛ و از نشانههاي اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه در آنها پراكنده است از جنبندگان و او بر گرد آوردن آنان زماني كه بخواهد تواناست. [16]
و اينجا نشانههاي قدرت خداوند را موجودات و جنبندگاني ميدانند كه در زمين و آسمان جمعند و كلمة «دابه» نشان دهندة وجود موجوداتي در آسمانها و ساير كرات ميباشد كه دانشمندان نمونهاي از اين نوع حيات را نيز ثابت كردهاند در حالي كه قرآن آن را سالها پيش آشكارا بيان فرموده بود.
معجزه يك پيامبر علاوه بر اينكه بايد شكننده قوانين بشري و خارج از حوزة توانمنديهاي آن بوده باشد در عين حال بايد از سنخ اموري باشد كه در عصر آن پيامبر مردم و يا نخبگاني از آنان در آن به نبوغ و كمال بشري رسيده باشند. از اينروست كه معجزة پيامبر خاتم(ص) كتاب است . اين كتاب بزرگ الهي كه ابعاد و جوانب اعجازي آن هزاران اندر هزار مي باشد در لفظ و در معني در امروز و در فردا در ادب و بلاغت و اسلوب و روش تأليف در اثبات نزول قرآن ، در علوم و معارف قرآن ، در برنامه شريعت قرآن و ... در تأثيرگذاري فوقالعاده آن بر فطرت و روان بشري و ... بلاخره اعجاز آن در عرصه علوم كنوني و تجربي. مأموريت اصلي و موضوع اساسي قرآن همانا «انسان» است. وظيفة قرآن اين است كه چهارچوبهاي بنيادين يك جهانبيني كلي از هستي و رابطة آن با آفريدگار آنرا پيريزي نموده و جايگاه انسان در اين ميان را معرفي نمايد و آنگاه براساس اين بينشها و نگرشها يعني براساس اين جهانبيني كلي نظامي را براي زندگي بوجود آورد كه به انسان ميدان ميدهد.[17]
ايدئولوژي مذهبي اسلام در قرآن بيان شده و زير بناي مسائل ديني در آن ذكر شده است . قرآن از مهمترين مسائل زندگي انساني كه مسئله معاد ميباشد و مسائل عقيدتي كه مربوط به اثبات وجود خداست و ابتداييترين مسائل است را بيان ميدارد. آنجايي كه ميگويد: «فإذا رَكبَو في الفُلك دَعَوُالله مُخلِصينَ لَهُ الدّين فَلمّا نجاهُم الي البرّ اذاهُم يشركون.» ؛ پس چون در كشتي سوار شويد بخوانند خدا را بي غش پس چون نجات داد ايشان را آن گاهه ايشان مشرك ميشويد.[18]
توحيد فكري و استدلالي همگي در قرآن بيان شده . اين آيات كشش و جاذبهاي خاص دارد و خدا را با عظمت بيپايان در اعماق روح انسان جاري ميدهد.
«هو الذي لا اله الا هو عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن الرحيم هو الله الذي لا اله هو الملك القدوس السلام المؤمن المهين العزيز الجبار المتكبر، سبحان الله عما يشركون، هو الله الخالق الباري المُصوّرتُه الاسماء الحسني سبح ما في السماوات و الارض و هو العزيز الحكيم.» ؛ اوست خدايي كه جز او خدايي نيست داناي نهان و هويدا. او بخشنده و مهربان است . او خدايي است كه جز او خدايي نيست . پادشاه پاك، سلام، اماندهندة نگهبان تواناي فرمان فرماي بزرگ و خدا از آنچه شرك ميورزند منزه است. اوست خداوند آفريدگار و پديدآورنده پيكر ساز و صاحب نامهاي نكو آنچه در آسمانها و زمين است.[19]
و يا در جايي ديگر ميگويد: « و لو انّما في الارض و من شجَرة اقلامٌ و البَحْرُ بَمُدّهُ مِن بعدهِ سبعه ابحُرٍ ما نفدت كلماتُ الله إنّ الله عزيزٌ حَكيم.» ؛ اگر تمام درختان روي زمين قلم شوند و دريا با هفت درياي ديگر مركب، با اينحال كلمات خدا تمـام نميشوند و قــادر به نوشتن نخواهند بود.[20]
و اينجاست كه تصويري از بينهايتي ذات پروردگار معرفي ميكند و يا علم بينهايت او را با جملة «يعلم خائنه الاعينو ما تُخفِي الصدور»[21] ؛ از چشمهايي كه به خيانت ديدگان آگاه و از اسرار درون سينهها باخبر است، بيان ميدارد. و به همين ترتيب بعد از اثبات وجود حق به مسئلة معاد و مرگ ميپردازد «... و تري الارض هامدة فاِذا أنزَلنا عليها الماءَ اهتزّت و رَبت و انْبتت مِن كل زوج بهيج . ذلك بانّالله هو الحقّ و انّهُ يحي الموتي و انّهُ علي كل شيءٍ قدير.»[22] ؛و زمين مرده را ميبيني كه پس از نزول باران تحرك و جنبش مييابد و نمو ميكند و از هر جفت گياهان باطراوت و نشاط انگيز ميروياند. اينها بخاطر اين است كه بدانيد خداوند بر حق است و مردگان را زنده ميكند و بر همه چيز قادر است.
داستانهاي تاريخي قرآن يك شاهكار هستند و حقايق تاريخ را بدون اينكه دستخوش تحريفي شده باشند خردمندانه بيان ميكندو ما را از افسانههاي دروغين تاريخ درامان ميدارد.
در اين مورد به مثالي در مورد حضرت داوود در قرآن و تورات اشاره ميكنيم:
در قرآن آمده است كه حضرت داوود به قضاوت در ميان مردم زمان خود معروف بودند اما در موردي خداوند ايشان را آزمايش كردند و هنگامي كه دو نفر متخاصم جهت قضاوت پيش او آمدند او عجول شد و بدون اينكه حرف دوم را بشنود حكم را به نفع نفر اول صادر نمود و اينجا بود كه اين آيه نازل شد كه :
«يا داوود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوي فيضلك عن سبيل الله. »[23] ؛ اي داوود ما در زمين تو را جانشين قرار داديم پس ميان مردم به حق حكم ران و از هوس پيروي مكن كه از راه خدا گمراهت كند.
و اين آيه نشان ميدهد كه لغزش داوود در طرز رأي دادن و قضاوتش بوده نه چيز ديگر.
اما در تورات اينچنين آمده كه داوود هنگامي كه در اورشليم بود از پشت بام زني را برهنه ميبيند كه مشغول شست و شوي خويش است و عاشق او شده و با او همبستر ميگردد و او از داوود حامله ميشود . داوود دستور ميدهد شوهر اين زن را كه از افسران پاك نيت لشكر او بوده دور از او در جايي خطرناك بگمارند تا داوود بتواند همسر او را تصاحب كند و اين كار از نظر خداوند ناپسند آمده است.
و بسياري از داستانهاي ديگر كه تناقص آنها در تورات و انجيل با قرآن ديده ميشود. در حالي كه به اعتقاد ما و طبق آيات قرآني پيامبران، معصوم و اين اعمال با مقام نبوت سازگار نيست.
قوانيني كه قرآن بيان ميفرمايد محصور به هيچ عصر و زمان نخواهد بود و براي ادارة جهان امروز نيز كافي است. مثلاً قرآن اخوت و برادري را به عنوان اصليترين مسئلهاي كه در پيوند اجتماعي انسانها مطرح است بيان ميدارد. اين رفيقو دوست كلمهاي است كليدي در جهان امروز و بهعنوان يك شعار مهم اجتماعي است. «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم» ؛ همانا مؤمنان برادر هستند پس برادرانت را به صلح دعوت كن.[24]
« واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداءً فألف بين قلوبكم فَاصبَحْتُم بنعمه اخواناً.» ؛ و ياد آوريد
نعمت خدا را بر شما هنگامي كه دشمن يكديگر بوديد . پس ميان دلهاي شما دوستي افكند تا به نعمت او برادر شديد.[25]
همچنين قرآن اصل عدالت را به عنوان زير بناي همة قوانين اجتماعي پذيرفته است.
«و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل.» ؛ پس هنگامي كه بين مردم حكم ميكنيد به عدالت حكم كنيد.
و همچنين عدالت به عنوان هدف نهايي بعثت پيامبران پذيرفته و ميگويد:[26]
«لقد ارسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.[27]
پيامبران خود را با دلايل آشگار فرستاديم و به همراه آنها كتاب و قانون نازل كرديم تا مردم عدالت را برپا دارند.
منابع :
كلام الله مجيد
اعجاز در قرآن: حسن عرفان، انتشارات دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي ، سال 1379
جلوههايي جديد از اعجاز علمي قرآن: عبدالرؤف مخلص ، انتشارات شيخ الاسلام . بهمن 76
قرآن كتاب خدا : عبدالواحد فقيري، انتشارات شيخ الاسلام
قرآن و آخرين پديدههاي علمي : جعفر رضايي فر، انتشارات فوژان ، چاپ اول ، تابستان 76
قرآن و آخرين پيامبر: ناصر مكارم شيرازي ، انتشارات اسلاميه . 1349
قرآن هرگز تحريف نشده: حسن حسنزاده آملي ، انتشارات قم ، چاپ سوم، 1376
1ـ قرآن كتاب خدا، عبدالواحد فقيري، صفحه الف
2ـ قرآن و آخرين پيامبر ، ناصر مكارم شيرازي ، ص 260
3ـ همان منبع ، ص 29
4ـ همان منبع، ص 72ـ73
5ـ نساء، 82
6ـ هود،61
7ـ بقره ، 185
8ـ ر.ك : اعجاز در قرآن ، حسن، عرفان ، همان منبع ، ص 42
9ـ قرآن و آخرين پيامبر، ص 72و 73
10ـ طه، 53
11ـ ق، 7
12ـ روم ،1ـ6
13ـ فتح ، 27
14ـ الرحمن ، 33ـ38
15ـ رعد، 2
16ـ شوري، 29
17ـ جلوةهايي جديد از اعجاز علمي قرآن، عبدالرؤف مخلص، ص 2
18ـ عنكبوت ، 65
19ـ حشر ، 21 – 24
20ـ لقمان، 27
21ـ غافر، 19
22ـ حج،5– 6
23ـ ص، 26
24ـ حجرات ، 10
25ـ آل عمران، 103
26ـ قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي ، ص 260
27ـ حديد، 25